15 ماهگی و ملاقات با جوجو آرتین خودممم
آدرینای گلممم ماه 15 هم اومد انگاری از تولدت این سه ماه مثل باد گذشت دخمل طلای تاتی تاتی کن ما العا یه خانوم طلای خوردنی شده وقتی بدوو بدووو میکنیییی میخوام قورتت بدمم .. خدار رو هزاران بار شکر میکنمم عزیزممم دخمل بلا ماشالله خیلی بلاییی و شیطونیی هاییی قشنگگگگ کارای جدید خیلی یادگرفتی که نمیدونمم چرا تا میام تو وبت بگم برات همه از مخم میپرهه ولی خوب مهمش اینه که این روزا شدی یه چوب شور خور قهارررر اونم دوست بابایی رفت سوپری برات یه بسته خرید دیگه همنااا بوددد که این بابایی روزی 2تا چوب شور باید بخره مامانی هم که دوست نداشت حالا کنارت میشینه و حکایت یکی من یکی تووو ای ج...
نویسنده :
سهیلا
9:51